کد مطلب:243803 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

سلاح پیامبر
[84] 1 - صفار گفته است:

از ابراهیم بن ابی البلال نقل شده است كه گفت: به امام جواد علیه السلام عرض كردم: آیا به نوشته های پدر بزرگوارت می نگری؟ حضرت فرمود: آری، عرض كردم: شمشیر و زره رسول خدا كجا است؟ حضرت فرمود: در فلان جا و فلان جا، پس (خادم امام رضا علیه السلام بنام) مسافر و محمد بن علی علیهما السلام به آنجا رفتند، آنگاه سكوت فرمود. [1] .

مرحوم علامه ی مجلسی بعد از نقل این حدیث این چنین توضیح داده است: ابو جعفر در متن حدیث، همان امام جواد علیه السلام است و ابراهیم، راوی حدیث از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام كاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام بوده و از روایت معلوم می شود كه امام جواد علیه السلام را هم درك كرده است و مسافر، خادم امام رضا علیه السلام است.

و روایت شده كه مسافر گفت: امام رضا علیه السلام دستور داد كه به خراسان سفر كنم، سپس فرمود: به پیش پسرم محمد (امام جواد علیه السلام) برو كه تو را به او بخشیدم. [2] .

[85] 2 - و نیز آورده است:

ابراهیم بن هاشم از امام جواد علیه السلام روایت كرده كه فرمود: همانا «سلاح» در میان ما، به منزله ی «تابوت» در بنی اسرائیل است، امامت در میان ما دائر مدار سلاح است، چنان كه در بنی اسرائیل، دائر مدار تابوت بود. [3] .



[ صفحه 81]



[86] 3 - راوندی گفته است:

از محمد بن فضیل صیرفی نقل شده كه گفت: در پایان نامه ام به امام جواد علیه السلام نوشتم، پرسیدم آیا سلاح رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نزد شماست؟ و یادم رفت كه نامه را برایشان بفرستم.

حضرت نامه ای، برای سفارش مایحتاج خود برایم فرستاد و در پایان آن نوشته بود سلاح رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نزد من است و آن سلاح در میان ما، به منزله ی تابوت در میان بنی اسرائیل است و دائر مدار (امامت) ماست (یعنی با هر امامی هست) و نیز وقتی در مكه بودم و مطلبی با خود اندیشیدم كه هیچ كس جز خدا آنرا نمی دانست، هنگامی كه به مدینه رسیدم و بر حضرت وارد شدم، نگاهی به من افكند و فرمود: از خدای متعال به خاطر آنچه با خود اندیشیده ای، بخشش بخواه و دیگر به آن باز مگرد.

بكر (كه در شمار راویان حدیث است) گفت: از محمد بن فضیل پرسیدم: چه مطلبی را با خود اندیشیده بودی؟ در جوابم گفت: هرگز به كسی اظهار نخواهم كرد، راوی (محمد بن فضیل) گفت: یكی از دو پایم مبتلا به بیماری «عرق مدنی» شد در حالی كه پیش از این بیماری و هنگامی كه با او خداحافظی می كردم به عنوان آخرین سخن فرمود: در آینده نزدیك دچار بیماری می شوی، پس بر آن بردباری كن، چه اینكه هر مردی از شیعیان ما مبتلا شود، پس صبر كند و به خاطر خدا راضی باشد، خدای متعال پاداش هزار شهید به او می دهد.

وقتی به منطقه ی «بطن مر» (اطراف مكه) رسیدم، درد به پایم اصابت كرد و مبتلا شدم و مدت چند ماه از بابت آن شكایت داشتم، در سال دوم عازم حج گردیدم و در مدینه بر حضرت وارد شدم و عرض كردم: خدا مرا فدای شما گرداند! برای درد پایم، دعایی بخوانید و پای دردناكم را به حضرت نشان دادم، امام فرمود: این پا نگرانی ندارد، بلكه آن پای دیگر سالمت را پیش بیاور، پس آنرا دراز نمودم و بر آن دعا خواند و چون از خدمتش بیرون آمدم، درد به پای سالمم منتقل گردید، پس سر در گریبان فرو بردم و با خود اندیشیدم و فهمیدم حضرت برای آن دعا خوانده و بعد از آن، خدایم عافیت بخشید. [4] .



[ صفحه 82]




[1] بصائر الدرجات: 2ح 19.

[2] بحار الانوار ج 26: 220 ذيل حديث 43.

[3] بصائر الدرجات: 197 ح 7.

[4] الخرائج و الجرائح 1: 387 ح 16.